مانياد منمانياد من، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

مامان و نی نی

دل نگرانی های من + پنجمین چکاپ

روزایی که گذشت روزایی پر از استرس بود روزایی که گریه همراه همیشگی من بود من همیشه از سردردام مینالیدم سرم اروم نمیشد هروقت میرفتم دکتر فشارم خوب بود تا روزسیزده بدر فشارم 14/8بود بهش توجه نکردم فکر میکردم از سروصدای زیاد... تا اینکه برا تشکیل پرونده و زدن واکسن کزاز نوزدهم رفتم مرکز بهداشت و ماما بعد گرفتن فشارم گفت بالا و خطرناک اینقد حرفای وحشتناکی زد که من ومامانم فقط گریه میکردیم بعد بهداشت رفتم فروشگاه نزدیک خونمون یه جفت کفش برا نینی خریدم تا به خودم ثابت کنم که مانیاد مامان همیشه پیشم میمونه  تا 3روز روزا مرکز بهداشت و شبا میرفتم بیمارستان تنها حسن این روزا و شبا شنیدن صدای قلب دلبندم بود و شنبه بیست ودوم اون ...
24 فروردين 1394

سونوی غربالگری دوم و جنسیت نی نی

نوبت سونوی من نوزدهم بود اما حتی دیگه طاقت یه روز و نداشتم و هجدهم  با مهدی جون و خاله نی نی رفتم سونو....بعد از کلی انتظار و این بین دادن ازمایش قند نوبتم شد...دکتر توضیحات و برام داد زیبای من و بهم نشون داد  دست و پاهای کوچولو و ستون فقرات و .... بعد پرسیدن  خاله جونی در مورد جنسیت نی نی دو بار تکرار پسر به گوشم اومد خدای من مرد کوچکی داره تو وجودم رشد میکنه خدای من اگه تا ابد شکرت کنم بازم دربرابر این همه لطفت کمه خدای من دوست دارم بابای نی نی و المیرای عزیزم خیلی خوشحال شدن با اینکه هردو دختر دوست داشتن از خوشحالی من شاد شدن همه میدونستن که همیشه ارزوی داشتن مرد کوچکی رو داشتم ...بابای مهربون ن...
19 فروردين 1394
1