دل نگرانی های من + پنجمین چکاپ
روزایی که گذشت روزایی پر از استرس بود روزایی که گریه همراه همیشگی من بود من همیشه از سردردام مینالیدم سرم اروم نمیشد هروقت میرفتم دکتر فشارم خوب بود تا روزسیزده بدر فشارم 14/8بود بهش توجه نکردم فکر میکردم از سروصدای زیاد... تا اینکه برا تشکیل پرونده و زدن واکسن کزاز نوزدهم رفتم مرکز بهداشت و ماما بعد گرفتن فشارم گفت بالا و خطرناک اینقد حرفای وحشتناکی زد که من ومامانم فقط گریه میکردیم بعد بهداشت رفتم فروشگاه نزدیک خونمون یه جفت کفش برا نینی خریدم تا به خودم ثابت کنم که مانیاد مامان همیشه پیشم میمونه تا 3روز روزا مرکز بهداشت و شبا میرفتم بیمارستان تنها حسن این روزا و شبا شنیدن صدای قلب دلبندم بود و شنبه بیست ودوم اون ...
نویسنده :
مامان الهام
20:34